با شتاب به پیش،بهترین نظریه ها درباره مدیریت دگرگونی اثر هجده نفر از بزرگترین اندیشمندان و صاحبنظران معاصر
مقدمه و نتیجه گیری:جیمز چمپی و نیتین نوریا
مقدمه
موقعیت آینده: عازم کجا هستیم
1- ظهور سازمان جدید
اثر: پروفسور پیتر، فردیناند دراکر(ژانویه- فوریه 1988)
تجارت های امروزی، و چیزی در حدود یک سوم مدیران آنها را خواهند داشت.
سازمانی که عمدتاً مرکب از کارشناسانی است که عملکرد خودشان را نوعاً، از طریق بازخورد سازمان یافته از همکاران، مشتریان، و ادارات مرکزی، هدایت می کنند، و انتظام می بخشند. بهمین دلیل اینگونه سازمان ها، سازمان هائی خواهند بود که من آنها را سازمان های مبتنی بر اطلاعات یا اطلاعات محور نامیده ام.سازمان های تجاری، خصوصاً بزرگهایشان، هیچ راه و انتخاب دیگری جز اینکه بر حول محور اطلاعات باشند، ندارند.مسائل جمعیتی هم، به یک جهت، دگرگونی را اجتناب ناپذیر می کند.البته، تکنولوژی پیشرفته داده پردازی، الزاماً، به ایجاد سازمانی مبتنی بر اطلاعات منتهی نمی شود.
ولی بمحض اینکه سازمان اولین گام های آزمایشی خود را از سمت داده های خام، به سوی اطلاعات پردازش شده بر می دارد، فرآیندهای تصمیم گیری، ساختار مدیریت، و حتی روش های اجرائی کارهایش، شروع به تغییر می کنند.ما وقتی تاثیر تکنولوژی کامپیوتری را بر تصمیمات سرمایه گذاری ملاحظه می کنیم، به آسانی اولین گام را در اولین گام را در این فرایند دگرگونی می توانیم ببینیم.حوزة دومی که (در زمان تمرکز ظرفیت پردازش اطلاعات یک سازمان، بر روی تولید اطلاعات) تحت تاثیر قرار می گیرد، ساختار سازمانی آن تشکیلات است. تقریباً بلافاصله، هم تعداد سطوح مدیریتی و هم تعداد مدیرانی که باید حذف شوند، روشن می شود. سازمان مبتنی بر اطلاعات، در مقایسه با سازمان های فرماندهی و نظارتی که ما به آنها عادت کرده ایم، در کل به متخصصین و کارشناسان بیشتری نیازمند است.
و نهایتاً در سازمان مبتنی بر اطلاعات، کارهای نسبتاٌ زیادی باید صورت گیرد. ادارات و دواثر سنتی باید بعنوان حامیان استانداردها، و بعنوان مراکزی برای آموزش و تعیین کارشناسان عمل کنند، و دیگر در محل های کار حضور نداشته باشند. این مساله بیشتر در مورد تیم های کاری متمرکز بر روی وظیفه ای خاص، صادق است.این دگرگونی ، از قبیل، در واحدی که نوعاً تعریف شده ترین واحدها- یعنی واحد تحقیق- بوده، در جریان بوده است.بنابراین سازمانی که توسعه می یابد، از سازمان ماتریسی فراتر خواهد رفت، و در واقع ممکن است با آن کاملاً تفاوت داشته باشد. هر چند یک مطلب روشن است، و آن این است که این سازمان، به انضباط درونی زیاد و تاکیدی فراوان بر مسئولیت فردی برای روابط وارتباطات نیاز خواهد داشت.
کلمات کلیدی:
منابع انگیزش
مهندسی مجدد
سهم و نقش در ایجاد ارزش
منطق کسب و کار و تجارت جهانی
فهرست مطالب
موقعیت آینده: عازم کجا هستیم4
1- ظهور سازمان جدید4
2- چگونه شبکه ها، سازماه ها را برای رسیدن به نتایج بهتر، تغییر شکل می دهند.8
معماری اجتماعی و دگرگونی10
قدرت صراحت، و درستی در تعریف یا قدرت ویژه بودن11
اطلاعات پردازش شده- قابل رویت و همزمان12
ارزیابی عملکرد: شاخص های جدید و سیستم های نوین13
3- از زنجیرة ارزش تا صورت فلکی ارزش طراحی استراتژی دارای تاثیر و تاثر14
منطق جدید ارزش16
4- منطق کسب و کار و تجارت جهانی:17
1- رهبری دگرگونی: چرا برنامه های دگرگونی با شکست مواجه می شوند.17
اشتباه اول: عدم ایجاد احساس ضرورت، و فوریت18
هشت گام در ایجاد دگرگونی در سازمان ها19
اشتباه دوم: عدم تشکیل ائتلافی قدرتمند در راهبری21
اشتباه سوم: نداشتن ویژن یا بینش22
اشتباه چهارم: عدم ابلاغ همگانی ویژن23
اشتباه پنجم: عدم رفع و دفع موانع بر سر راه ویژن جدید24
اشتباه ششم: عدم برنامه ریزی سیستماتیک برای ایجاد دستاوردهنای کوتاه مدت25
اشتباه هفتم: اعلام پیش از موعد پیروزی26
اشتباه هشتم: نهادینه نکردن دگرگونی ها، در فرهنگ سازمان27
2- کارمهندسی مجدد:28
دنبال اتوماسیون نروید. همه را نابود کنید28
چرا در عمل، فرایندهائی غیر کار آمد را طراحی کرده ایم؟29
ماهیت مهندسی مجدد30
اصول مطرح در مهندسی مجدد31
برحول محور نتایج سازماندهی کنید. نه بر حول وظائف31
از کسانی استفاده کنید که از نتایج فرایند بهره می برند31
خلق مجدد «قطارهوائی»36
منابع انگیزش60
سهم و نقش در ایجاد ارزش62
تعیین «جهت» با استفاده از افراد کلیدی69
انجام نظارت از طریق رفتارهای بومی شده70
اطلاعات مدیریت از طریق روابط فردی جریان می یابد73
یک قرار داد استخدامی متغیر75
مدیریت با «روش انتخابی ماه»79
چهار چهره پراگماتیسم واصالت عمل81
حساسیت نسبت به زمینه و محیط82